آیا در عصر دیجیتال تئاتر همچنان می تواند پاسخگوی دغدغه های مردم این عصر باشد؟
در مقاله ای با عنوان آیا در عصر دیجیتال، نمایش همچنان موضوعیت خواهد داشت؟ هنرمندان برجسته تئاتر (بازیگران، کارگردانان، تهیهکنندگان و…) به جست و جوی پاسخ این سئوال پرداختند که در مقاله ای به قلم دکتر کریگ لمبرت، معاون سردبیر مجلهی هاروارد منتشر شده است. این مقاله توسط گروه تئاتر اگزیت ترجمه و در اختیار هنرآنلاین قرار گرفته است. بخش دوم این مقاله را در اینجا می خوانید: ...
شهربازی با نورپردازی صحنهای
جان لیتگو میگوید: "برادوی امروز بسیار عجیب شده است. درست مانند شهربازی تئاتری!" در این صورت، کاری موفق و بلندمدت در مرکز شهر بوده است. شوهایی که در "برادوی" به صحنه میآیند-عملاً تعداد مشخصی از تئاترها در میدان تایم و اطراف آن- از نظر مالی قویاً موفق هستند. بر اساس آمار لیگ برادوی مجموع درآمد گیشه در سال حدود یک میلیارد دلار است، به علاوه ۱ میلیارد دلار که از تئاترهایی که به عنوان بخشی از تور خود در آنجا اجرا میکنند گرفته میشود، که به گفته تام مک گارت رئیس کیبرند اینترتینمنت، "در کسب و کار رسانه چندان زیاد نیست." شرکت او یکی از تهیهکنندگان اصلی تئاتر زنده از جمله نمایشهای برادوی و نیز تورهای اجرای تئاتر است. (گیشه سینماها در آمریکا و کانادا در سال ۲۰۱۰، ۱۰/۶ میلیارد دلار بوده است.) وی میافزاید: "اما با این حال در اوج ریاضت اقتصادی اخیر، برادوی یک سال بیسابقه و رکورددار داشته است."
نزدیک به نیمی از شوهای برادوی نمایش عادی هستند، اما نمایشهای موزیکال، هم از نظر مخاطب و هم درآمد غالب هستند. تئاترهای برادوی بخش عمدهی مخاطبان خود (۶۲٪) را از میان گردشگران جذب میکند، که نزدیک به دو سوم آنها درآمدی بالای ۷۵ هزار دلار در سال دارند و ۶۶٪ آنها زن هستند. (بالاتر از ۵۵٪ درصد در سال ۱۹۸۰) این بخش همچنان سودآور است، با وجود اینکه از هر ۸ تولید جدید، تنها یکی موفق میشود. با این وجود که سرمایهگذاری مطمئنی نیست، اما یک کار پرفروش میتواند سرمایه تولید را در سال ۸۰ به ۱ بازگرداند. همچنین حمایتکنندگان از بازتولید یکی از شوهای مشهور توانستهاند حدوداً ۲۰ به ۱ از سرمایه اولیه کسب درآمد کنند، در حالیکه اثر نیز همچنان روی صحنه و در حال فروش است.
مکگارت میگوید: "برادوی کسبوکاری پرهزینه است. جریان اصلی است-برای اینکه تجربی باشد ساخته نشده است، همچنان که استودیوهای فیلمسازی وقتی به عنوان فیلمساز مستقل عمل میکنند، همان تولیدات همیشگی خود را نمیسازند." اما به گفته او تفاوت اصلی تئاتر با سینما این است که "میتوان یک فیلم را بر روی هزار پرده یا پنجهزار پرده اکران کرد، اما یک شوی برادوی محدود به ظرفیتهای تئاتر است- حتی با وجود اینکه اجراها میتوانند زمان مشخصی برای پایان نداشته باشند، اما قرار نیست صندلیهای جدید در سالنها سبز شود."
با وجود تمام ریسکها، برای کسی که سرمایه بلااستفاده دارد و تئاتر را هم دوست دارد، "فرشته" شدن میتواند بسیار هیجانانگیز باشد. میتوانید بخشی از سهام یک تئاتر موزیکال را خریداری کنید، مثلاً فقط ۲۵ هزار دلار، و به این ترتیب میتوانید یک زندگی تئاتری داشته باشید. این به این معنی است که به تمام گزینشها، کارگاهها، اجراهای آزمایشی، افتتاحیهها و مهمانیهای سرمایهگذاران تمام نمایشهای برادوی دعوت خواهید شد. به گفته مکگارت: "شما میتوانید آهنگساز را به خانه خود بیاورید تا موسیقی را بر روی پیانو خانهتان بنوازد. در مقایسه با مثلاً عضو شدن در باشگاه گلف، خیلی بیشتر میشود تفریح کرد."
ماجراجویی با تماشاچیان
دیان پائولوس مدیر هنری تئاتر رپرتوار آمریکا میگوید: "سندرمی در حرفه ما وجود دارد که تماشاچی و خصوصاً جوانترها به خاطرش مورد سرزنش واقع میشوند. آنها دیگر نمیخواهند به تئاتر بروند، چرا؟ چون تمرکز حواس ندارند. ترجیح میدهند کنترل به دست خودشان باشد، با همان دستگاههای کوچک در دستانشان. گزینههای تفریحی بسیار زیاد است. فرهنگ ما دارد به بیراهه میرود. این همیشه به نظرم تضعیفکننده بوده است، چرا که جایی برای تغییر باقی نمیگذارد. ما باید این تحلیل را برگردانیم و بگوییم: شاید تقصیر ماست. شاید تقصیر دستاندرکاران هنر است. نه فقط نویسندگان و بازیگران، بلکه تمام سیستم- شاید میبایست در بازگرداندن تماشاچی به تئاتر بهتر عمل کنیم. آیا تماشاچیان رفتهاند؟ بله. آیا عادت آمدن به تئاتر را در خود نپروراندهاند؟ بله. آیا تقصیر آنهاست؟ خیر!
پائولوس از نخستین فصلی که برای تئاتر رپرتوار آمریکا در سال ۲۰۰۹ برنامهریزی کرد، دعوت به تئاتر را به روز کرد. او بریدهای تیزر مانند از "نمایش الاغ"، الهام گرفته از "رویای نیمهشب تابستان" (بدون حتی کلمهای از شکسپیر) ساخت که در اطراف تماشاچیان با شرکت رقصندههای و آهنگهایی که توسط بازیگران خوانده میشد، به صورت زنده به اجرا درمیآمد. نمایش "الاغ"، نمایشی موفق که اجرایی بلندمدت در نیویورک داشت، برای اولین در همانجا توسط پائولوس و همسرش رندی واینر (تهیهکننده) به روی صحنه رفت و پس از آن در کمبریج، همچنان تماشاچیان را دستهدسته به تئاتر "زیرو-اَرو" تئاتر رپرتوار آمریکا میکشاند؛ جاییکه امروز نامش را به نام شخصیت اصلی نمایش، آبرون تغییر داده و تبدیل به کلوب شبانه تئاتر شده است.
پائولوس میگوید: "ما میبایست محدوده معنای تئاتر را گسترش دهیم. اگر شو به جای ساعت ۸ شب، نیمهشب شروع شود چه میشود؟ اگر مدت زمانش ۱۰ دقیقه باشد چه؟ یا یک ساعت باشد؟ اگر قبل از شروع اجرا ۴۵ دقیقه برقصید چه؟ جایی را بسازید که قوانین را درهم میشکند. آبرون امروز به گروه جدیدی از مخاطبان دست پیدا کرده است: مخاطبانی جوانتر و زیر ۳۰ سال. تماشاچیان آنهایی نیستند که به تئاتر میروند. آنها میخواهند در حضور دیگران باشند، معاشرت کنند؛ آنها به این تخلیه احتیاج دارند- که تئاتر میتواند آن را برایشان فراهم کند، چیزی مثل فستیوالهای قرن پنجم آتن، یا ماشپیتِ تئاتر شکسپیر گلوب. (ت.م: ماشپیت قسمتی از محل اجرای کنسرت راک است که جلوی سن قرار دارد و مردم در آن با موسیقی راک میرقصند) تئاتر باید جایی باشد که احساس کنید: من باید آن را تجربه کنم. نه اینکه فقط آن را بخوانید یا ببینید. مردم تشنهی تجربه هستند- آنها جان میدهند برای تجربه کردن.
تئاتر آینده تئاتری خواهد بود که فعالانه مخاطبان خود را درگیر میسازد و احتمالاً نه تنها دیوار چهارم را، که سه دیوار دیگر را نیز خواهد شکست. به عنوان مثال، به تازگى در تئاترى از نیویورك به نام "شهر ما"، تماشاچیان عملاً خود را جزئى از بازیگران یافتند. در بوستون، پروژه بازیگران شكسپیر -كه توسط بنجامین اِوِت (فارغالتحصیل موسسهی تئاتر رپرتوار آمریکا) در سال ٨٦ پایه گذارى شد- شكسپیر را در مكانهایى غیر معمول مانند فروشگاهها و كلیساها اجرا كرد و عملاً شكسپیر را به كوچه و خیابان برد. بیل راچ نیز در گذشته تئاتر کورنر اِستون را که تئاتر جامعهمحور را گسترش میداد به همراه دیگران پایهگذاری کرد و برداشتهایی از نمایشهای کلاسیک را در شهرهای کوچک و محلات تولید میکرد.
جک مگان، مدیر اداره هنر در هاروارد میگوید: "خلاصه مطلب، کار در محیطهای کوچکتر میتواند جذابتر باشد، چرا که دیگر مجبور نیستید میلیونها دلار بودجهی سرمایهگذاری شده را از طریق گیشه بازگردانید و میتوانید با ۴۰ یا ۵۰ هزار دلار تمام هزینههای کار را پوشش دهید. هر چه میزان سرمایه بیشتر باشد، تهیه کننده نیز مجبور است بیشتر به تعداد تماشاچی فکر کند و در نتیجه بیشتر نظر خود را به افراد خلاق تحمیل خواهد کرد."
تئوری آموزش تئاتری
رابرت بروستاین میگوید: "اگر کودکان در معرض هنر و موسیقی قرار نگیرند، نه هنرمند بار خواهند آمد نه تماشاچی." از آنجاییکه سیستم آموزشی، موتور اولیه پرورش نویسندگان، بازیگران، کارگردانان و دیگر دستاندرکاران موفق تئاتر است، بروستاین گله میکند که:"دورههای آموزشی هنر و فرهنگ در مدارس ابتدایی در دسترس نیست، چرا که بودجهها کاهش پیدا میکند و اولین قدم مدارس پس از کاهش بودجه، اخراج معلم موسیقی است."
تئاتر شکسپیر و شرکا در لنوکس با بردن تئاتر به مدارس محلی، عمیقاً با جامعه اطرافش پیوند خورده است. برنامه آنها که تقریباً شامل تمامی دبیرستانهای بخش برکشایر و همچنین بسیاری از مدارس ابتدایی و راهنمایی میشود، در طول سال بیش از ۴۰هزار دانشآموز و معلم را تحت پوشش اجراها، کارگاهها و کارآموزی قرار میدهند. از زمان آغاز فعالیتش در سال ۱۹۷۸، در کنار خود آنسامبل، نزدیک به یک میلیون شرکتکننده داشته است.
تینا پکر میگوید: "کار ما در مدارس به اندازه تولیدات تئاتریمان اهمیت دارد. هر زمانی که به دبیرستانی میرویم، برای شرکت در هر یک از نمایشهای شکسپیر معمولاً بین ۳۰ تا ۵۰ داوطلب داریم. آنها ابتدا نمایش را در مدرسه خودشان اجرا میکنند و سپس در فستیوال پاییزیمان چهار روز اجرای دبیرستانی بدون وقفه شکسپیر برای یکدیگر اجرا میکنند. هر کسی که داوطلب میشود و برای مصاحبه میآید، به شیوهای به کار گرفته میشود، و بیشتر بچهها سه سال تمام در برنامه شکسپیر شرکت میکنند. آنها بسیار مشتاقاند، چرا که این جایی است که میتوانند آزادانه صحبت کنند میتوانند احساساتشان را بروز دهند. ما میدانیم که این جامعه را میسازد: ما میبینیم بچههایی که این کار را انجام میدهند، چطور عمیقاً به هم وابسته میشوند."
در همین حال، در دهههای اخیر، انفجار سرگرمیها در فرهنگ عامه، هنجارهای فرهنگ جوانان را تغییر داده و موقعیت تئاتریها را ارتقا داده است. تام مکگارت میگوید: "شرایط دیگر مانند ۳۰ یا ۴۰ سال پیش نیست که تئاتری بودن یک انگ باشد. امروزه توانایی خواندن، رقصیدن و بازیگری در سطح بالا یک افتخار است و این مردم را تشویق میکند که به آن بپردازند." به دنبال بالا رفتن کیفیت برنامههای آموزش تئاتر در سطح مدارس متوسطه و دانشگاهها، تولیدات تئاتری به گفتهی مکگارت در بالاترین سطح خود در همهی دورانها قرار دارد. او معتقد است که علیرغم چالشهای اقتصادی بر سر راه تئاتر حرفهای، از نظر تعداد و تنوع تولیدات و نیز کیفیت کار بازیگران، کارگردانان و طراحان در همهی سطوح، تئاتر در عصر طلایی خود به سر میبرد.
جک مگان میگوید: "در هاروارد دانشجویان در سال بین ۴۰ تا ۶۰ نمایش به روی صحنه میبرند که هر یک بین ۴ تا ۸ شب اجرا میشود." بروستاین اشاره میکند که امکانات درونبرنامهای برای تئاتر به طور چشمگیری از زمان ورود او (به هاروارد) در سال ۱۹۷۹ افزایش یافتهاند. او به یاد میآورد: "زمانی بود که حتی یک واحد درسی تئاتر هم وجود نداشت، جز کلاس نمایشنامهنویسی ویلیام آلفرد (استاد دانشگاه و نمایشنامهنویس انگلیسی). تئاتر رپرتوار آمریکا ۱۲ دوره آموزشی مطالعات تئاتر معرفی کرد که کمیته هنرهای نمایشی آن را تصویب کرد، اما زمزمههایی به گوش میرسید. برخی از اعضا شروع کردند به درخواست مبنی بر اینکه معلمان بازیگری و کارگردانی ما میبایست مدارک تحصیلی بالا و نشریات علمی آکادمیک داشته باشند. آکادمیک شدن مرگ غریزه خلاق است. اما دانشگاهیان خلاق میدانند که نمیتوان محدودیتهای آکادمیک را بر افراد خلاق نیز اعمال کرد.
هاروارد یکی از معدود کالجهای بزرگ است که مرکز هنرهای نمایشی ندارد. پیتر سلارس در جلسه گفتگویی در تئاتر رپرتوار آمریکا با موضوع اپرای "نیکسون در چین" که برای اولین بار توسط وی کارگردانی شده و به روی صحنه رفته بود- عنوان کرد:"من به هاروارد آمدم چون هیچ دپارتمان تئاتری نداشتند؛ دانشگاههای زیادی وجود ندارند که از چنین امتیازی برخوردار باشند. تئاتر چیزی است که اصلاً داخل دپارتمان نمیگنجد. من عاشق این هستم که هنرمندان اینجا مجبور میشوند که خودشان راهشان را پیدا کنند. با این وجود، کمیته هنرهای نمایشی با ریاست مارتین پوچنر استاد تئاتر و ادبیات انگلیسی و ادبیات تطبیقی از وین، در حال ایجاد مرکز تئاتر (به پیشنهاد کارگروه هنر که در سال ۲۰۰۷ توسط پرزیدنت دروفاست به کار گرفته شد) برای تقویت -و نه تحمیل و جایگزینی- اجراهای زندهی فوق برنامه است.
این خبر خوشی برای بیل راچ است. او میگوید: "من در برخی از برنامههای بسیار منسجم تئاتر تدریس کردهام و از کار کم دانشجویان وحشتزده بودم، از اینکه چقدر فرصت بازیگری و کاگردانی و تمرین حرفه برایشان کم بود. من در هاروارد ۲۶ نمایش در هر گوشه از دانشگاه کارگردانی کردم، از زیرزمین خوابگاه، تا پلههای وایدنر."
داستانهایی که به نمایش درمیآیند
بیل راچ میگوید: "انسانهایی در یک اتاق، در حال خلق و تجربه یک داستان در کنار هم- این از بین نخواهد رفت. حتی امروز به گونهای عطش بیشتری هم برای آن وجود دارد." تینا پکر با او موافق است: "تنها از راه جمع شدن انسانها دور هم است. همان کاری که تئاتر میکند، که میتوان انسانیت را واقعاً حس کرد. حسی قوی، درونی و محسوس یک حس جمعی. آن را نمیتوان در فیسبوک احساس کرد، نمیتوان در تلویزیون آن را جست، و حقیقت را نیز در هیچ یک از اینها نمیتوان یافت."
او ادامه میدهد: "یونانیها، همه را در یک جا جمع میکردند، در دوران الیزابت هم اینچنین بود، درحالیکه بازیگران با مخاطبی حرف میزدند که گوش میکرد، نه این که نگاه کند. تغییر شکل صحنه تئاتر و به وجود آمدن قاب صحنه، تماشاچیان را از بازیگران جدا کرد و قابی یا پنجرهای را به وجود آورد که نمایش از داخل آن دیده شود. حال ما به جایی رسیدهایم که تماشاچیان و بازیگران حتی با هم در یک اتاق هم نیستند. اما پرسیدن سوال با هم- این چیزی است که اجتماع را میسازد. به عنوان یک بازیگر، وقتی که موفق هستید، آن را در بدنتان احساس میکنید، احساس میکنید که دارید به آن میرسید. تصویری درونی از نقش کسی که بازی میکنید دارید؛ که یک کل منسجم میسازد. آن را از طریق واکنش مخاطبانی که آن را درک کردهاند نیز احساس میکنید."
چنین تجربهای نمیتواند با هیچچیزی که بر صفحهی تصویر، به شکل سهبعدی یا حتی متعامل دیده میشود، جایگزین شود. تئاتر مطمئناً در آینده زنده خواهد ماند- تنها سوال این است که چه شکلی خواهد داشت؟ عطش برای داستانسرایی زنده، برای تجربه مشترک بازیگر و تماشاچی، ممکن است حتی افزایش یابد؛ اگر، و وقتی، که مردم از بستههای بینقص تدوینشده و جلاخورده و پرزرقوبرق تلویزیون و تولیدات سینمایی خسته شوند. لیتگو میگوید: "در تئاتر نوعی ظرافت شکننده وجود دارد، چرا که هر چیزی ممکن است اتفاق بیافتد. نوعی هیجان نفسگیر در تئاتر نهفته است."
آئین افتتاح نمایش "کسی نیست همه داستانها را به یاد آورد" نوشته محمد چرمشیر و کارگردانی رضا حداد با حضور تعداد کثیری از هنرمندان شناخته شده و مطرح تئاتر، سینما و تلویزیون و اهالی رسانه در تماشاخانه ایرانشهر برگزار شد...
در این مراسم که برخلاف روال همیشه مسعود فروتن اجرای آن را برعهده نداشت، رضا حداد به عنوان کارگردان این اثر نمایشی در سخنان کوتاهی ضمن خیرمقدم به حاضران در تماشاخانه ایرانشهر، گفت: من فقط یک آرزو دارم که دوست دارم آن را با شما در میان بگذارم و آن اینکه آروز میکنم در چهار سال آینده ما در تهران 4 سالن حرفهای تئاتر داشته باشیم و امیدوارم شهردار تهران و همچین وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی ما را به این مهم برسانند.
در ادامه مجید سرسنگی مدیرعامل تماشاخانه ایرانشهر به روال مراسمهای قبل، در سخنانی ضمن خیرمقدم به حاضر در این مراسم به ویژه داوود رشیدی که به همراه همسرش راضیه برومند که در این مراسم حضور داشت، گفت: دوستی گفته بود که در این مراسم به جای اینکه کارگردانها حرف بزنند سرسنگی دائما از فرصت استفاده یا سوءاستفاده میکند و حرفهای خودش را میزند که به نظرم حرف درستی بود، اما وقتی کارگردانها خودشان ترحیج میدهند کمتر صحبت کنند و در شرایطی که اتفاقات زیادی در تئاتر میافتد و کسی زیا به آنها نمیپردازد و در واقع کسانیکه باید صحبت کنند و مدافع تئاتر باشند و مدافع هنرمند باشند ترجیح میدهند سکوت پیشه کنند، این تریبون فرصتی است که ما به مشکلات خودمان اشاره کنیم.
او در ادامه با بیان اینکه آشناییاش با محمد چرمشیر نویسنده نمایش "کسی نیست همه خاطرات را به یاد آورد" را از اوائل دهه 60 و از زمان دانشگاه میشناسد، گفت: من همیشه طرفدار فضای باز نقد بودم و کسانی را که در این حوزه قلم میزنند از دو جهت تحسین میکنم یکی اینکه بدون ترس و واهمهای آثاری یک نویسنده را به چالش کشیده و مورد نقد قرار میدهند و یکی دیگر اینکه پای آن مقاله یا نقد اسم خودشان را هم مینویسند. چراکه این روزها نقدها و مقالات زیادی میبینیم که نویسنده آن خودش را با حروف اختصاری مثل الف.چ یا م.ف و از ایندست معرفی میکنند.
سرسنگی در ادامه با بیان اینکه مدتی پیش مقالهای انتقادی درباره آثار محمد چرمشیر به قلم دوستی خواند که در آن مقاله انتقادهایی از کار آقای چرمشیر شده بود، ادامه داد: فارغ از اینکه چقدر این انتقادها درست یا غلط است؛ به نظر میرسد هر چه انتقادها از زمینههای احساسی فاصله بگیرد و به سمت نقدی آکادمیک و منطقی برود تاثیر بسیار زیادی بر تئاتر ما میگذارد. شاید یکی از نقصانهای جدیای که تئاتر ما در همه سالها داشته، نبود یک جریان نقادی سالم، علمی و منطقی بوده است. البته نقدهای خوبی هم نوشته شده است اما این جریان به عقیده من همراه با جریان تئاتر مسیر خود را طی نکرده است یعنی همیشه عقبتر از جریان تئاتر بوده است.
او اضافه کرد: نکته جالب این است که بعد از نوشته شدن آن مقاله برخی ناراحت شدند و مطلبی نوشتند و امضاهایی جمع شد، اما من خیلی خوشحالم که آقای چرمشیر با فروتنی و با رشدی که در حوزه فرهنگی طی کردهاند، خودشان از این عمل جلوگیری کردند؛ زیرا اگر قرار است در کشور جریان و توسعه فرهنگی داشته باشیم، باید طاقت نقد را هم داشته باشیم و نقد را با نقد جواب بدهیم این نکتهای است که تئاتر ما را میتواند به جلو ببرد. اگر این نقد تبدیل شود به جریانات حاشیهای و شخصی، قطعا نه سودی برای تئاتر خواهد داشت نه سودی برای نویسندگانش و نه مخاطبانش؛ لذا اتفاقی که افتاد یک نکته مبارک و میمون برای ما داشت تا بدانیم انسانهای فرهنگی ما ظرفیتهای خودشان را چقدر تقویت کردهاند و آیا حاضرند در مقابل نقدی که از آنها میشود منطقی برخورد کنند و آن نقد را بپذیرند؟ یا احساسی برخورد میکنند و جریان نقد را به سویی دیگر میبرند؟ به هر حال محمد چرمشیر در طول این سه دهه نمایشهایی را نوشته که حتما جای نقد دارد، بعضی خوششان میآید و بعضی دیگر خوششان نمیآید، اما قطعا نقش و تاثیری که او در این سه دهه نمایشنامه نویسی ما داشته غیر قابل انکار است. کمااینکه ما هم در تماشاخانه ایرانشهر با همین موضوع روبه رو هستیم، برخی از دوستان میآیند و میگویند این نمایشی که گذاشتید مناسب ایرانشهر نبود یا بالعکس، برخی میگویند اینجا باید جایی برای تئاتر روشنفکری و تجربی باشد برخی هم میگویند باید مردم را جذب تئاتر کنیم. به هر حال شاید این اختلاف نظرها هیچوقت از بین نرود در تمام طول تاریخ نمایش بوده و خواهد بود، آن چیزی که من میخواهم بگویم این است که همه ما به جای اینکه برخوردهایی که میکنیم برخورهای حذفی باشد، برخوردهایی باشد که بتواند افراد را با نقد موجه و منطقی متوجه اشتباهاتشان کند تا از این منظر تئاتر کشور منتفع شود.
مدیرعامل تماشاخانه ایرانشهر اضافه کرد: اگر محمد چرمشیر منتقدان و طرفدارانی نداشت باید به او شک میکردیم، اگر قرار باشد یک هنرمند هر کاری که میکند همه افراد را راضی کند، طبیعتا یک مشکلی در کار این هنرمند وجود دارد، به خاطر اینکه هنرمند یک تفکر، اسلوب و تکنیکی دارد که میتواند عدهای را راضی کند و عده دیگر شاید راضی نشوند.
سرسنگی در پایان سخنانش با تشکر از همه کسانی که در حوزه تئاتر کشور زحمت میکشند، از محمد چرمشیر دعوت کرد تا پشت تریبون قرار بگیرد و ضمن ایراد سخنانی زنگ افتتاح این نمایش را نیز بزند.
چرمشیر سخنانش را چنین آغاز کرد: روزی که ما به تئاتر آمدیم و جوانان ناپختهای بودیم، فکر میکردیم که در کنار بزرگانی قرار خواهیم گرفت از آنها خواهیم آموخت و آرام آرام به جرگه تئاتر حرفهای کشور خواهیم پیوست. خب، نشد؛ مجبور شدیم در غیاب آنها این روند را پیگیری کنیم و روزگار سخت گذشت. انگار این سرنوشت و طالع ما بود از آغاز تا امشب که در خدمت شما هستیم. امشب هم من نماینده غایبین هستم، جای همه کسانی که باید اینجا باشند و در تئاتر ما باشند و به ما بیاموزند خالی است چه آنهایی که از این جهان رفتهاند و چه آنهایی که هستند و امشب اینجا نیستند. امیدوارم روزی برسد که تئاتر ما زیر سایه همه بزرگان بتواند آموختنیها را بیاموزد. باید بپذیرم که این تئاتر جای کوچکی است و باید حق بدهیم به جوانها که بخواهند حق و حقوق خود را بگیرند و به دلیل ناپختگی گاه رفتارهایی داشته باشند که به ذائقه خیلی از ما خوش نیاید. بزرگان این را به ما آموختند امیدوارم که ما هم بتوانیم به دیگران بیاموزیم که تئاتر جای فروتنی است جای تجربه است جای این است که بدانیم باید با تازهها زندگی کنیم. امیدوارم که تئاتر همیشه چراغش روشن باشد در زیر سایه بزرگان و آنچه که باید بیاموزیم را همگی در کنار یکدیگر بیاموزیم.
این نمایشنامهنویس مطرح تئاتر در ادامه با اشاره به سخنان سرسنگی، اضافه کرد: من تشکر میکنم از همه دوستانی که زیر آن نامهایی که نوشته شده بود امضا کردند، من را ببخشایند نخواستم که در واقع بیحرمتیای به امضا و لطف آنها داشته باشم، فقط مسئلهام این بود که تئاتر مملکت روزهای سختی را میگذراند و ما بیشتر از هر زمان دیگری به همدلی احتیاج داریم و اینکه از حاشیهها بپرهیزیم و کاری کنیم که تئاتر به آن نیاز دارد و آن هم کار و کار و کار، بازی، بازی و بازی، کارگردانی کارگردانی کارگردانی و نوشتن، نوشتن و نوشتن است. امیدوارم هیچوقت تئاتر ما به حاشیهها گرفتار نشود. من دست آنهایی را که زیر آن نامه را امضا نکردهاند هم میبوسم به خاطر اینکه با توجه به آنچه آقای سرسنگی گفتند آنهایی که دوست میدارند و آنهایی که دوست نمیدارند در کنار یکدیگر سقف تئاتر ما را میسازند که امیدوارم همیشه و همیشه پابرجا باشد.
در ادامه و پس از نواخته شدن زنگ افتتاح نمایش "کسی نیست همه داستانها را به یاد آورد" توسط محمد چرمشیر حاضران به تماشای نمایش نشستند.
داوود رشیدی، راضیه برومند، محمد رحمانیان، بهروز افخمی، آتیلا پسیانی، فاطمه نقوی، گوهر خیراندیش، سیاوش طهمورث، اصغر همت، هرمز هدایت، جواد مجابی، مرجان شیرمحمدی، بیژن امکانیان، آروند دشتآرای، مجید سرسنگی، احمدرضا شجاعی، ملیکا شریفینیا، لادن مستوفی، شیرین یزدانبخشو... از جمله هنرمندان حاضر در این مراسم بودند.
نمایش "کسی نیست همه داستانها را به یاد آورد" با بازی سیامک انصاری، برزو ارجمند، روزبه بمانی، ستاره پسیانی، خسرو پسیانی، لیلی رشیدی، شبنم فرشادجو، داریوش فائزی، هاله گرجی و امیر جنانی، هر شب ساعت 20:30 در سالن استاد سمندریان تماشخانه ایرانشهر روی صحنه میرود.
همانطور که می دانید در بخش نظرسنجی عملکرد یکسال انجمن هنرهای نمایشی شهرستان میبد مورد ارزیابی قرار گرفته است . و از آنجا که اکثر هنرمندان پایه تئاتر میبد از مخاطبان پرپاقرص این سایت هستند درخواست می شود که هم در بخش نظرسنجی گزینه مورد نظر را انتخاب نمایند و بعد از آن در بخش نظرات که بعد از انتخاب گزینه می آید، نظرات انتقادی ، پیشنهادی و مشکلات یا راه کارهای خود را ارائه دهید تا در برنامه های آینده مورد توجه رئیس این انجمن دوست عزیز حسین آقایی میبدی قرار گیرد و حتما ایشان دوستدار شنیدن و خواندن نظرات شما هستند ...
حسین آقایی میبدی، فرزند محمد، و ملقب به «آقایی»، دوره های آموزشی کوتاه مدت را زیر نظر:قطب الدین صادقی،علیرضا خمسه و علی اصغر راسخ راد گذرانده است.وی از سال 1361 فعالیت خود را در زمینه بازیگری،نویسندگی و کارگردانی تئاتر آغاز کرد.آقایی همچنین سرپرستی گروه نمایشی فجر میبد را بر عهده دارد.
فعالیتها:نویسندگی و کارگردانی نمایشهای مفقودالاثر، اشک و آب، سوتک و خواب های طلایی؛ دستیار کارگردان و برنامه ریز فیلمهای مستند داستانی:دستهای بینا،تمدنها، چاپار و میراث جاودان و غیره ...
و اکنون یکسالی است که ریاست انجمن هنرهای نمایشی شهرستان میبد را به عهده دارد . خوب است که دوستان هنرمند منصفانه فعالیت یکساله ایشان را مورد ارزیابی قرار دهند و نظرات کارساز و موثری در جهت بهتر شدن فعالیت های انجمن نمایش ارائه دهند . این خیانت بزرگی است در حق آیندگان تئاتر میبد که برای رشد تئاتر به یکدیگر کمک نکنند . پس برای رشد و بالندگی به یک حرکت دوطرفه و دوجانبه لازم است و اگر از هر کدام از طرفین کوتاهی شود لطمه بزرگی به ریشه تئاتر میبد می خورد . دوستان نظرات خود را با حسن نیت و خلوص قلب بدهید تا راهگشای همه هنرمندان این عرصه باشد .
محمدرضا الوند بیان کرد: تغییر دولت، نمیتواند تغییری در روند کار و نوع تصمیمگیری شورای نظارت و ارزشیابی تئاتر بوجود آورد...
به گزارش خبرنگار تئاتر، محمدرضا الوند؛ رئیس شورای نظارت و ارزشیابی اداره
کل هنرهای نمایشی گفت: تغییر دولتها نباید تغییری در ساختار و نظم
وزارتخانهها داشته باشد. چراکه اگر معتقد باشیم کارها بر اساس مصوبات پیش
میروند، با تغییر دولتها، تغییری در مصوبات به وجود نمیآید.
وی با بیان اینکه مصوبات و قوانین شورای نظارت و ارزشیابی تئاتر مشخص
است، اظهار داشت: مصوبات شورای نظارت و ارزشیابی تئاتر از طریق شورای عالی
انقلاب فرهنگی تصویب و ابلاغ میشود و بنابراین این مصوبات در هیچ دولتی
تغییر نخواهند کرد.
این کارشناس تئاتر ادامه داد: البته شورای نظارت و ارزشیابی نباید مسئول
حفظ شئونات اسلامی اجراها باشد و همانطور که از اسمش برمیآید باید کار
ارزشیابی اثر و صدور پروانهی نمایش را انجام دهد. هنرمندان ما همگی در
جامعهی اسلامی زندگی میکنند و خودشان شئونات و حدود را میشناسند و حفظ
شئونات بر عهدهی خود ایشان است.
وی قوانین شورای نظارت را ثابت و مشخص اعلام کرد و گفت: عدم توهین به
مفاخر و آیات عظام، عدم توهین به قومیتها و فرهنگها و مورد سوال واقع
نشدن اصل نظام جمهوری اسلامی از جمله دستوراتی است که شورای نظارت بر اساس
آن، متون نمایشی را مورد ارزشیابی قرار میدهند اما اینکه گفته میشود
سلایق مختلف از این قوانین و دستورات، قرائتها و تفسیرهای مختلف دارند را
قبول دارم. بله؛ گاهی سلایق در نوع تفسیر مصوبات و در نتیجه تصمیمگیریها
دخیل بوده است.
الوند در مورد انتقاداتی که به شورای نظارت و ارزشیابی میشود توضیح
داد: اگر گفته میشود در سالهای اخیر، شورا سختگیری کرده یا تساهل و
تسامح کرده این به جریانهای حاشیهای تئاتر مرتبط میشود نه اصل تئاتر. به
جرات میگویم 90 درصد اجراهایی که دچار حاشیه شدهاند، مشکلاتشان نشات
گرفته از رفتار خود اهالی تئاتر بوده است. خود هنرمندان تئاتر هستند که پشت
سر همکاران خود حرف و حدیث میسازند و برای خودشان مشکل ایجاد میکنند.
وی ادامه داد: در سالهای اخیر شورای نظارت همواره با گشاده دستی،
پروانه نمایش صادر کرده است و اگر گروهی در اجرای نمایش خود با مشکلی مواجه
شده، مشکلش با مدیریت سالن یا اعضای گروه خودش بوده است.
این مدرس تئاتر، همچنین تحت فشار بودن شورای ارزشیابی را تکذیب کرد و
توضیح داد: شورای نظارت هیچگاه توسط نهاد یا ارگانی برای تصمیمگیری تحت
فشار نبود فقط موارد بسیار معدودی بوده که با ابلاغ نامهای از مراجع
قانونی، از ما خواسته شده برای فلان هنرمند یا فلان اثر فعلا پروانه صادر
نشود!
وی توسعهی فضاهای تئاتری کشور را دلیلی بر نبود سختگیری دانست و گفت:
اگر سخت گیری بود این تعداد سالن خصوصی به سالنهای اجرایی تئاتر، اضافه
نمیشد. در سالهای اخیر سالنهای خصوصی تئاتر، توسعه یافتهاند و اگر
سختگیری بود این توسعه اتفاق نمیافتاد.
محمدرضا الوند در پایان گفت: بارها خواستهام که با توجه به مشغلههای
شخصی و مشکلات جسمانی، مسئولیت خود را در شورای نظارت و ارزشیابی واگذار
کنم اما هر بار با جواب منفی مواجه شدهام. صندلی شورای نظارت بدون آسیب و
عوارض نیست. به اعتقاد من شورای نظارت و ارزشیابی مثل ته خیار میماند!
وقتی کار خوب پیش میرود و صحبت از تقدیرهاست کسی سراغ شورای نظارت را
نمیگیرد اما وقتی کار به تلخی رسید و مشکلی پیش میآید، همگان تقصیرها را
از چشم شورا میبینند؛ این است که حضور بر صندلی ریاست شورای نظارت و
ارزشیابی بدون آسیب نیست.
اجرای ”آهای تو دیگه کی هستی” با هدف آشنایی نسل جوان با دو پیش کسوت تئاتر کودک روی صحنه می رود
عادل بزدوده که قصد دارد نمایش "آهای تو دیگه کی هستی" را دوباره پس از 20 سال کارگردانی کند، گفت: با اعتقاد به اینکه نسل کودک امروز باید دو ستون اصلی تئاتر کودک و نوجوان - یعنی کامبیز صمیمی مفخم و بیژن نعمتی شریف- را که اساس تئاتر کودک با حضور آن ها پایه ریزی شده، بشناسند؛ نمایش "آهای تو دیگه کی هستی" را برای سال آینده آماده اجرا می کنم.
بزدوده در گفت و گو با سایت ایران تئاتر با تاکید بر اینکه این اثر با همان ساز و کاری که در نمایش 20 سال گذشته وجود داشته، فروردین ماه به اجرا در می آید، گفت: موسیقی، متن و حتی عروسک های این نمایش برای کار آماده شده اند و اکنون به دنبال گروهی هستم که با مشخصات و ویژگی های نمایش عروسکی سایه ای آشنا باشند.
وی با اشاره به سختی هایی که در راه آشنایی نسل جوان با نمایش سایه ای وجود دارد، افزود: تصمیم دارم زمانی را برای ارائه تعریف عروسک سایه ای به عروسک گردانان این اثر اختصاص دهم تا افراد منتخب درخصوص کار با این عروسک ها و نحوه به حرکت درآوردن آن، آگاهی لازم را به دست آورند.
بزدوده که در اجرای 20 سال پیش این اثر نمایشی از حسن دادشکر نیز یاری گرفته بود، درخصوص همکاری مجددش با وی اظهار کرد: حسن دادشکر در اجرای قبلی این اثر نقش محوری را برعهده داشت، که در حال حاضر با توجه به بیماری قلبی ایشان، این امکان برای حضور مجددش به عنوان عروسک گردان بر صحنه وجود ندارد. ولی از وی درخواست خواهم کرد که با حضور خود در بخشی از محل اجرای اثر، باعث دلگرمی کار گروه نمایش شود.
وی تاکید کرد: دوست دارم بیشتر کارهای زنده یاد کامبیز صمیمی مفخم و زنده یاد بیژن نعمتی شریف را که در حوزه طراحی صحنه و ساخت عروسک ها فعالیت داشتند، پس از بازنگری و بازسازی به صحنه بیاورم.
بزدوده درباره اجرای این اثر در مرکز تولید تئاتر عروسکی، توضیح داد: با توجه به اینکه نمایش "آهای تو دیگه کی هستی" در مرکز تولید تئاتر عروسکی تولید شده و این محل به عنوان تنها مرکز تئاتر کودک 45 سال سابقه فعالیت دارد؛ بنابراین بهترین مکان در حال حاضر برای اجرای این اثر، همان مرکز تولید تئاتر عروسکی است.
گفتنی است، نمایش "جادوگران نیمه شب" عنوان دیگر اثری است که عادلبزدوده با یاد مرحوم کامبیز صمیمی مفخم در سال جاری در مرکز تولید تئاتر کانون واقع در پارک لاله به صحنه برده بود.
از این پس در بخش خبر شاهد مصاحبه با پیشکسوتان عرصه تئاتر و سینما خواهید بود . استارت صفحه جنایات و مکافات را با علیرضا خمسه زده ایم. بازیگر دوست داشتنی سینما و تلویزیون که همان طور که فکرش را می کردیم با پاسخ های منحصربه فردی که فقط از عهده کسی چون خودش برمی آید، غافلگیرمان کرد. این شما و این یک سؤال و جواب جنایات و مکافاتی به سبک آقای خمسه.
اولین بار چه زمانی متوجه شدید به بازیگری علاقه دارید؟
۱۳ عدد شانس من است. اولین بار هم در ۱۳سالگی متوجه شدم به بازیگری علاقه دارم. یکسری کارها وجود دارد که وقتی انجام می دهی متوجه می شوی دغدغه ذهنی ات از بین رفته است. برای من هم بعد از بازی در اولین کارم این اتفاق افتاد. اگر بخواهم اصطلاح کوچه بازاری آن را بگویم، می گویم «کرم کشی»، در واقع با بازیگری کرم های ذهنی ام از بین رفت و این علاقه تا ۱۳ سال بعد که اولین بازی ام در فیلم «مرگ یزدگرد» بهرام بیضایی بود ادامه داشت. واقعیت این است که هر ۱۳ سال در زندگی من برابر با رسیدن به یک قله شهرت است. بعد از بازی در اولین کارم دقیقا ۱۳ سال بعد بود که موفق به دریافت اولین جایزه بین المللی تیونیانک از کره شمالی به دلیل بازی در فیلم «آپارتمان شماره ۱۳» شدم و درست ۱۳ سال بعد در ۵۲ سالگی برای بازی در فیلم «بیست» اولین جایزه فجر را دریافت کردم.
اولین بار وقتی خودتان را روی پرده سینما دیدید چه حسی داشتید؟
اولین احساس هر کسی از تماشای تصویر خودش انزجار است. هر آدمی وقتی خودش را روی پرده سینما می بیند، مطمئنا از تصویرش بدش می آید؛ به این دلیل که آن تصور ذهنی که از خودمان داریم با واقعیتی که هست یکی نیست اما به مرور با این فیزیک و هیکل، هیبت و صدا آشنا می شوی و می توانی خودت را از پشت سر تماشا کنی و با حالت های خوابیده، خزیده و نخزیده و پاشده و نپاشده ات ارتباط برقرار کنی. (می خندد) بنابراین طبیعی است که اولین واکنش خودم از تماشای بازی ام واکنش مثبتی نبود اما وقتی برای اولین بار روبه روی دوربین قرار گرفتم اضطراب و دلهره نداشتم؛ در واقع اضطراب ها را گذاشتم برای رودررویی با حضرت عزرائیل!
اولین دستمزدی که دریافت کردید چقدر بود و با آن چه کردید؟
یادم می آید در سال ۱۳۶۰ برای بازی در فیلم «مرگ یزدگرد» که اولین فیلم سینمایی ام بود ۹ هزار تومان دستمزد گرفتم. دقیقا نمی دانم با این پول چه کردم؛ فقط می دانم خانه و ویلا نخریدم.
فکر می کنید تا چند سالگی بازیگری را ادامه دهید؟
کار ما بازنشستگی ندارد اما از کارافتادگی دارد. من هم تا وقتی که بتوانم بازیگری را ادامه می دهم.
از بعد انسانی به نظر خودتان چطور آدمی هستید؟
من خودم را با عینک می بینم، بدون عینک تار می بینم.(می خندد) خودم نمی توانم از خصوصیات خودم بگویم. ترجیحم این است که مورد داوری قرار بگیرم. به نظرم این سؤالات را باید از یک زندانی پرسید، اگر دقت کنید همه زندانی ها می گویند من آدم خوبی بودم، مسئولان من را درک نکردند، من را به زندان انداختند. ما همه سعی می کنیم آدم های خوبی باشیم اما از بین ما جنایتکار و قاتل و کلاهبردار هم درمی آید.
شما چقدر درباره آدم ها قضاوت می کنید، با توجه به اینکه خودتان بازیگر هستید و خواه ناخواه مورد قضاوت قرار می گیرید؟
من می گویم همه آدم ها خوب هستند مگر خلاف آن ثابت شود.
حسادت خصیصه ای است که هر کسی ممکن است در وجودش داشته باشد. شما هیچ وقت به بازیگر یا کمدین خاصی حسادت کرده اید؟
نه هرگز حسود نبودم.
با توجه به اینکه هرچه می گذرد آدم ها پیچیده تر می شوند، خود شما هیچ وقت متوجه این پیچیدگی شده اید؟
من تقریبا همیشه در خودم پیچیده شده ام. آنقدر در خودم پیچیده ام که خودم را گم کرده ام. گاهی پیش می آید که حتی نمی دانم قاشق غذاخوری را کجا گذاشته ام.
مهم ترین خصیصه ای که در جامعه رنج تان می دهد؟
وقتی مثانه ات پر باشد و توالت عمومی پیدا نمی کنی. (می خندد)
آخرین دروغی که تا به حال گفته اید؟
در روز خواستگاری ام. خانواده همسرم هرچه از خصوصیات منفی می پرسیدند تکذیب می کردم. پدر عروس به من گفتند اینطور که شما از خودتان تعریف می کنید به نظر خیلی معصوم می آیید. یعنی شما هیچ اشکالی ندارید؟! گفتم چرا من یک مشکل بزرگ دارم آن هم دروغگویی من است (می خندد).
بزرگ ترین دروغ زندگی تان؟
اینکه به دروغ می گویم من آدم خوبی هستم.
اولین دروغ عمرتان؟
موقعی که به دنیا آمدم به جای اینکه گریه کنم، خندیدم.
به صورت عمومی بدجنسی هم دارید؟
بله. در مواجهه با مادرزن بدجنسی های خودم را دارم.
یعنی در دوران جوانی هم به شخص خاصی حسادت نکرده اید؟
من هیچ وقت جوان نبودم. من همیشه کودک بوده ام و هستم.
بهترین کسی که در بین اطرافیان خود می شناسید؟
حضرت آدم!
شما اصالتا کجایی هستید؟
تهرانی.
فکر می کنید خصوصیات تهرانی ها چیست؟
بگویم نمی توانید چاپ کنید (می خندد).
من ستاره نیستم هنوز نفهمیدید؟
شما در دوران شروع کارتان تبدیل شده بودید به یک ستاره. ستاره شدن با خود چه چیز به همراه دارد؟
من فکر می کنم لفظ ستاره حداقل در مورد خودم اشتباه است. البته در مورد دیگران هم همین طور. چون ما بازیگرانی هستیم که به ما نقشی محول می شود که بعضی از ما توانایی ایفای این نقش ها را به نحو مطلوب داریم و بعضی ها نه، بنابراین ما بازیگران خیلی خوب، بازیگران متوسط و همین طور بازیگران عالی داریم. بازیگران همه درصدد ایجاد باور هستند و طبیعی بازی کردن نقش ها، در نتیجه هر بازیگری که موفق می شود و موقعیت شهرت پیدا می کند دچار کذب غرور می شود و این یک اصل است و امر کلی ای نیست اما در مورد شخصیت افراد فرق می کند. در مشاغل دیگر هم این اتفاق وجود دارد. پزشکانی هستند که کارشان رونق دارد و به مرور ممکن است متکبر شوند. پزشکانی هم هستند که هرقدر معروف تر می شوند، مردانه تر رفتار می کنند. هرکس که قرار است معروف شود، متکبر و خودخواه شود، حتما صفت ستاره برای او زیاد است.
در بین ستاره های جوان تر کسی را دیده اید که دچار عارضه خودشیفتگی و غرور ستاره بودن شده باشد؟
ما حرفه مان بازیگری است و چون یکدیگر را دوست داریم متوجه این عارضه نمی شویم. این موضوع را شما خبرنگارها و مردم عادی بیشتر متوجه می شوید. چون ما در مواجهه با هم ارتباط های صمیمانه ای داریم که عاری از غرور، تکبر و خودپسندی است. به هر حال بین بچه های تئاتر و سینما یک رفاقتی وجود دارد که اجازه نمی دهد این خصوصیات خودش را بروز دهد.
آن دورانی که با اکبر عبدی شانه به شانه هم بازی می کردید، هیچ وقت بین تان رقابت پیش نیامد؟
اتفاقا اکبر عبدی از رفیق های خوب من است. سال ها با هم کار کردیم و این اتفاق خیلی خوب است که ۲ بازیگر سعی کنند کارشان بهتر شود اما اسم این موضوع را رقابت نمی گذارم بلکه می گویم همدلی و همکاری برای بهتر شدن کار است.
به نظر شما فضای جامعه ما را به سمت خوب بودن سوق می دهد یا بد بودن؟
فضای جامعه ما مثل آسمان کشور ماست، گاهی آفتابی است و گاهی ابری.
اگر می توانستید یکی از خصوصیات تان را پاک کنید کدام را پاک می کردید؟
علاقه مفرط به مادرزنم را (می خندد)
بعد از بازیگر شدن روند زندگی تان چه تغییری کرد؟
اینکه زیر ذره بین مردم بوده و همیشه مورد قضاوت باشی سخت است. شهرت باعث می شود برای مردم تماشایی باشی و همین مسئله باعث می شود تو نتوانی راحت رفتار کنی.
گردآوری: تهران۹۸
منبع: مجله ایده آل / برترین ها
ارسال شده توسط: مدیرسایت
تصویری از گرامیداشت پانزدهمین سالگرد تاسیس
گروه تئاتر جوان میبد و اختتامیه نمایش سی مرغ ، سیمرغ
(آبان ماه 1391)
تصویری از آخرین روز حضور کوروش زارعی در کارگاه نمایش گروه ( شهریور ماه 1392 )